View previous topic :: View next topic |
Author |
Message |
vahid بي تو هرگز
Joined: 26 Nov 2004 Posts: 3067 Location: Tehran
|
Posted: Mon Apr 16, 2007 3:16 pm Post subject: جدا خجالت نمي كشي ساعت مچي نداري ؟ |
|
|
مردجوون: ببخشين آقا، می تونم بپرسم ساعت چنده؟ پيرمرد: معلومه كه نه ! جوون: ولی چرا؟! مثلا" اگه ساعت رو به من بگی چی از دست ميدی؟ ! پيرمرد: ممكنه ضرر كنم اگه ساعت رو به تو بگم ! جوون: ميشه بگی چطور همچين چيزی ممكنه؟! پيرمرد: ببين... اگه من ساعت رو به تو بگم، ممكنه تو تشكركنی و فردا هم بخوای دوباره ساعت رو از من بپرسی! جوون: كاملا" امكانش هست ! پيرمرد: ممكنه ما دو سه بار ديگه هم همديگه رو ملاقات كنيم و تو اسم و آدرس من رو بپرسی! جوون: كاملا" امكان داره! پيرمرد: يه روز ممكنه تو بيای به خونهء من و بگی كه فقط داشتی از اينجا ردميشدی و اومدی كه يه سر به من بزنی! بعد من ممكنه از روی تعارف تو رو به يه فنجون چايی دعوت كنم! بعداز اين دعوت من، ممكنه تو بازم برای خوردن چايی بيای خونه من و بپرسی كه اين چايی رو كی درست كرده؟ ! جوون: ممكنه ! پيرمرد: بعد من بهت ميگم كه اين چايی رو دخترم درست كرده! بعد من مجبورميشم دخترخوشگل و جوونم رو بهت معرفی كنم و تو هم دختر من رو می پسندی ! مردجوون لبخند ميزنه ! پيرمرد: بعد تو سعی می كنی كه بارها و بارها دختر من رو ملاقات كنی! ممكنه دختر من رو به سينما دعوت كنی و با همديگه بيرون بريد ! مردجوون لبخند ميزنه ! پيرمرد: بعد ممكنه دختر من كم كم از تو خوشش بياد و چشم انتظار تو بشه! بعداز ملاقاتهای متوالی، تو عاشق دختر من ميشی و بهش پيشنهاد ازدواج می كنی ! مردجوون لبخند ميزنه ! پيرمرد: بعد از يه مدت، يه روز شما دوتا مياين پيش من و از عشقتون برای من تعريف می كنين و از من اجازه برای ازدواج ميخواين ! مردجوون درحال لبخند: اوه بله ! پيرمرد با عصبانيت: مردك ابله! من هيچوقت دخترم رو به ازدواج يكی مثل تو كه حتی يه ساعت مچی هم از خودش نداره در نميارم !!!
با تشكر از ايمان ! |
|
Back to top |
|
|
Iman بابا اينكاره
Joined: 30 Nov 2004 Posts: 474 Location: Tehran
|
Posted: Mon Apr 16, 2007 3:26 pm Post subject: |
|
|
قابلي نداشت..اينم از ساعت مچي من از من ميتونيد بپرسيد ساعت چنده البته اگه دم بخت هستيد |
|
Back to top |
|
|
Amir مدير مباحث عمومي سايت
Joined: 30 Nov 2004 Posts: 1088 Location: Age Hammam Nabasham To Lebasamam
|
Posted: Tue Apr 17, 2007 12:02 am Post subject: |
|
|
جالب بود! ممنون. |
|
Back to top |
|
|
vahid بي تو هرگز
Joined: 26 Nov 2004 Posts: 3067 Location: Tehran
|
Posted: Tue Apr 17, 2007 7:25 pm Post subject: |
|
|
تا حالا از چند تا دختر پرسيدين ساعت چند ه ؟ |
|
Back to top |
|
|
Amir مدير مباحث عمومي سايت
Joined: 30 Nov 2004 Posts: 1088 Location: Age Hammam Nabasham To Lebasamam
|
Posted: Wed Apr 18, 2007 6:44 pm Post subject: |
|
|
من که فکر کنم از هیچ کس ... |
|
Back to top |
|
|
Iman بابا اينكاره
Joined: 30 Nov 2004 Posts: 474 Location: Tehran
|
Posted: Thu Apr 19, 2007 12:09 am Post subject: |
|
|
تعدادش در دسترس نيست..ولي وقتي ميري جلو ميخواي ساعت بپرسي فكر ميكنن قصد اذيت داري |
|
Back to top |
|
|
vahid بي تو هرگز
Joined: 26 Nov 2004 Posts: 3067 Location: Tehran
|
Posted: Fri Apr 20, 2007 10:41 am Post subject: |
|
|
منم تعدادش رو يادم نمياد ! ولي مگه جدا بدون قصد ازش سوال رو پرسيدي ؟
بايد انقدر سفت و سخت و بلند ازش ساعت رو بپرسي كه كرك و پرش بريزه و جواب بده |
|
Back to top |
|
|
Iman بابا اينكاره
Joined: 30 Nov 2004 Posts: 474 Location: Tehran
|
Posted: Fri Apr 20, 2007 7:41 pm Post subject: |
|
|
يه چند باريم بدون قصد پرسيدم خوب |
|
Back to top |
|
|
|