ParsX.com
پذیرش پروژه از دانشجویی ... تا سازمانی 09376225339
 
   ProfileProfile   Log in to check your private messagesLog in to check your private messages  |  FAQFAQ   SearchSearch   MemberlistMemberlist   UsergroupsUsergroups Log inLog in   RegisterRegister 

گفتگو با بيجه يک ساعت پيش از مجازات

 
Post new topic   Reply to topic    ParsX.com Forum Index -> اخبار و مباحث عمومي
View previous topic :: View next topic  
Author Message
Amir
مدير مباحث عمومي سايت


Joined: 30 Nov 2004
Posts: 1088
Location: Age Hammam Nabasham To Lebasamam

PostPosted: Sun Mar 27, 2005 6:03 pm    Post subject: گفتگو با بيجه يک ساعت پيش از مجازات Reply with quote

ساعت 6:15 دقيقه صبح ديروز سرپرست دادسراي جنايي به همراه معاون خود در تاريکي صبح در حياط دادسرا منتظر ايستاده است.

در ورودي دادسرا باز مي شود و يک خودرو در حياط دادسرا متوقف مي شود. ماموران محمد بيجه را از داخل خودرو پياده مي کنند و او را به شعبه اجراي احکام دادسرا انتقال مي دهند. او هنوز از لحظه مجازات خود بي خبر است و تصور مي کند ، او را به شعبه اجراي احکام دادسراي جنايي فرا خوانده اند تا حکم تازيانه را اجرا کنند. وقتي داديار شعبه اجراي احکام از بيجه خواست تا وصيت خود را ارائه کند ، رنگ از چهره بيجه پريد. پاهايش به لرزه افتاد و مقابل ميز داديار بر زمين نشست. تشريفات قانوني انجام شد و بيجه وصيت خود را ارائه کرد و اين فرصت براي من فراهم شد تا در لحظات پاياني پيش از اجراي مجازات با او گفتگو کنم.

مرگ سخت است؟
بله ، من گناه کرده ام و مي دانم که مجازات من مرگ است اما فکر نمي کردم امروز اعدام شوم ، تصور مي کردم براي اجراي صد ضربه شلاق به دادسرا آمده ام اما در اينجا متوجه شدم ديگر به پايان خط رسيده ام.

آيا در زندان به اعمال خود فکر کردي ، به چه نتيجه اي رسيدي؟
من جنون قتل پيدا کرده بودم. پس از دستگيري هم دروغ نگفتم ، در اين مدت به خودم ، به والدينم ، برادرم و همه فکر کردم و فهميدم که من باعث آبروريزي آنها شدم ، کاش جنايت نمي کردم اما اين راه ديگر قابل بازگشت نيست.

چرا جنايت کردي آن هم نه يک بار بلکه بارها؟
شيطان در وجودم رخنه کرده بود ، پس از قتل اول ، قتل دوم و سوم همچنان قتل ها ادامه پيدا کرد ؛ به طوري که هر بار از محل هايي که رد مي شدم و کودکان را مي ديدم ، دلم مي خواست آنها را بکشم ، احساسي که هيچ وقت نفهميدم چرا به من دست مي داد.

در بخشي از اعترافات خود گفته بودي اگر دستگير نمي شدي ، صد کودک را هم مي کشتي ، چرا؟
بله ، اين را گفتم ، اما همان طور که گفتم دليل آن قتلها را نمي فهميدم.

در قتل ها از سيانور استفاده مي کردي ، چرا؟
مي خواستم ردپايي باقي نماند.

اکنون که وقت مجازات رسيده است ، چه احساسي داري؟
مي ترسم ، جرات نگاه کردن به چشم خانواده قربانيان را ندارم ، کاش زود تمام شود.

در وصيت نامه ات چه نوشتي؟
هنگام نوشتن وصيت فقط به اين فکر کردم که از والدينم بخواهم مراقب برادرم باشند که او مثل من يک قاتل نشود. من مي ترسم.

از چه مي ترسي ، مدت هاست که مي داني سرنوشت و عاقبت اعمال تو چيست؟
از مرگ و عذاب حين مرگ مي ترسم. در اين مدت به خود آمدم اما مي دانم دير شده است.

گزارشي از مجازات بيجه در پاکدشت

صبح ديروز به يکباره بغض خانواده قربانيان پاکدشت با يادآوري فرزندان قرباني خود ترکيد و آلام دروني آنها تبديل به فريادي از سر خشم شد ، وقتي جاني پاکدشت را ديدند.
حتي وقتي جسد قاتل فرزندانشان را در بلنداي دار مجازات ديدند ، نتوانستند نفرت خود را پنهان کنند. مردم پاکدشت ، روز گذشته را از ياد نخواهند برد ؛ روزي که از اولين ساعات بامداد عازم ميدان معلم پاکدشت شدند تا شاهد اجراي عدالت باشند. دهها هزار نفر از مردم از گوشه و کنار شهر و حتي برخي شهرهاي نزديک به پاکدشت آمده بودند تا التيام قلوب خانواده قربانيان اين حادثه را ببينند و بار ديگر در اندوه از دست دادن کودکان آنها ، شريک شوند. وقتي بيجه با خودروي زندان به محل اجراي حکم انتقال يافت ، سرپرست دادسراي جنايي تهران به همراه معاون دادسرا و رئيس شعبه اجراي احکام در محل حضور پيدا کردند و حکم دادگاه به صورت خلاصه براي مردم قرائت شد. پس از قرائت حکم صادره در محل ، حکم يکصد ضربه تازيانه به مرحله اجرا درآمد و در ساعت 10:15 دقيقه مادر يکي از قربانيان طناب دار را به گردن محمد بيجه انداخت. لحظاتي بعد که دکل جرثقيل ، متهم را بالا کشيد ، صداي شادي مردم منطقه و فرياد الله اکبر آنها در منطقه طنين انداز شد. 30 دقيقه پس از اجراي حکم ، جسد عامل جنايت در پاکدشت از بالاي دار پايين آورده شد و يکي از پزشکان مرکز پزشکي قانوني پس از معاينه جسد ، مرگ قاتل کودکان را تاييد کرد. با تاييد مرگ بيجه ، فرياد لعن و نفرين از هر گوشه ميدان به گوش مي رسيد. يکي از ميان جمعيت فرياد مي زد: او را آتش بزنيد. طناب دار براي او حکم کمي است. او فرزندان ما را به آتش کشيد و بايد قاتل آنها نيز به آتش کشيده شود.

پيش از اجراي حکم
پيش از اجراي حکم ، بيجه سر به زير انداخته است ، گويي جرات نگاه کردن به مردم را ندارد ، چند مامور او را احاطه کرده اند ، جمعيت ناآرام است ، در يک لحظه جمعيت به سوي او هجوم مي آورند. اما ماموران مانع مي شوند و در اين هنگام فردي که موفق شده است خود را به بيجه برساند با چاقو او را مورد حمله قرار مي دهد که اين فرد از سوي ماموران دستگير مي شود.

مردم خشمگين
پس از اجراي حکم ، جسد براي انتقال به پزشکي قانوني درون آمبولانس پزشکي قانوني ، حمل مي شود که تعدادي از مردم خشمگين قصد حمله به جسد را داشتند که با دخالت ماموران ، آمبولانس به سرعت محل را ترک مي کند.

منبع : جام جم
Back to top
arash
مدير بخش سي
مدير بخش سي


Joined: 27 Nov 2004
Posts: 1232
Location: www.parsx.com

PostPosted: Mon Mar 28, 2005 8:03 am    Post subject: Reply with quote

بازم این آقا امیر با خبراش مارو شرمنده کرد .
امیر جان خوش خبر باشی .
لطفا یادم رفت .
Back to top
Amir
مدير مباحث عمومي سايت


Joined: 30 Nov 2004
Posts: 1088
Location: Age Hammam Nabasham To Lebasamam

PostPosted: Mon Mar 28, 2005 9:28 am    Post subject: Reply with quote

مخلص هر چی آرشه ...!
Back to top
arash
مدير بخش سي
مدير بخش سي


Joined: 27 Nov 2004
Posts: 1232
Location: www.parsx.com

PostPosted: Mon Mar 28, 2005 10:30 pm    Post subject: Reply with quote

ما هم چاکر هر چی امیره هستیم دربست .
Back to top
Display posts from previous:   
Post new topic   Reply to topic    ParsX.com Forum Index -> اخبار و مباحث عمومي All times are GMT + 3.5 Hours
Page 1 of 1

 
Jump to:  
You cannot post new topics in this forum
You cannot reply to topics in this forum
You cannot edit your posts in this forum
You cannot delete your posts in this forum
You cannot vote in polls in this forum