ParsX.com

Amir · Posted: Thu Jan 13, 2005 12:33 am Post subject:

دو تا يارو با لگد ميزدن توي شكم هم. يكي ميگه: دردتون نميگيره؟ يارو ها ميگن: نه پوتين پامونه.

vahid · Posted: Sat Jan 22, 2005 8:42 am Post subject:

تركه ميره امريكا بهش ميگن با ebaadat ‌جمله بساز ميگه :
dont worry about that

arash · Posted: Sat Jan 22, 2005 2:59 pm Post subject:

تركه ميره راهپيمايي ميبينه شلوغه برميگرده!!!!

arash · Posted: Sat Jan 22, 2005 3:12 pm Post subject:

اسم و فایلیتون رو بزنید تا عکستون رو مشاهده کنیدwww.2on.com

Amir · Posted: Sat Jan 22, 2005 5:27 pm Post subject:

آرش!!!! اينجا فقط واسه جكه.

اين‌بار پاكش نمي‌كنم واي واي به حالت اگه يه دفعه ديگه D:

Amir · Posted: Sat Jan 22, 2005 5:28 pm Post subject:

vahid · Posted: Sat Jan 22, 2005 6:38 pm Post subject:

مرصي جذبه ! (بابا مدير ! )

آرش خيلي بي ادبي ايييييييييييييش. Wink

vahid · Posted: Sun Jan 23, 2005 1:13 pm Post subject:

يه روز يه خروسه رو كميته ميگيره .
ازش ميپرسن چرا گرفتنت ميگه : عكس يه مرغ پركنده تو جيبم بود Wink

Amir · Posted: Sun Jan 23, 2005 2:47 pm Post subject:

به یکی می‌گن، دخترتو به کی دادی؟ آشناست طرف؟
می‌گه آره بابا. دامادمه Laughing

vahid · Posted: Sun Jan 23, 2005 3:21 pm Post subject:

تصادفا طرف ترك نبوده ؟!

Amir · Posted: Thu Jan 27, 2005 9:16 am Post subject:

بعید می‌دونم

vahid · Posted: Thu Jan 27, 2005 2:09 pm Post subject:

تركه نماز قضاش زياد ميشه زير مهرش كاربن ميزاره

Amir · Posted: Tue Feb 01, 2005 12:45 am Post subject:

یارو زنگ میزنه موبایل رفیقش؛ بعد میشنوه که خانومه می‌گه ؛ مشترک مورد نظر در دسترس نیست.

یارو می‌گه اونو ولش کن. خودت چطوری؟!‌ Laughing

vahid · Posted: Tue Feb 01, 2005 6:31 pm Post subject:

تركه ميره پرچم فروشي . ميگه اقا پرچم ايران داري ؟
طرف ميگه بلي داريم . ميره و براش پرچم رو مياره .
ميگه اقا رنگ ديگه اي نداري ؟ Razz

arash · Posted: Fri Feb 04, 2005 7:17 am Post subject:

بخنديد !

يه بار مي خواستن يه ببييه رو ببرن كشتار گاه . ميشونندش عقب وانت و راه ميفتند . بعد چند دقيقه مي بينند كه ببييه داره گريه ميكنه .

ازش مي پرسن برااينكه داريم مي بريمت كشتار گاه گريه مي كني ؟

ميگه نه . من ميخوام جلو بشينم !

ميگن خب و ميبرنش جلو ميشونندش وسط . دوباره ميبينند داره گريه ميكنه . ميپرسن اين بار ديگه چرا ؟ ميگه آخه من ميخوام دم پنجره بشينم !

بازم ميبرنش كنار پنجره . بعد يه مدت ميبينن باز گريه ميكنه . ميپرسن ديگه چيه ؟

ميگه من ميخوام بشينم پشت فرمون !

ميگن خيله خب بشين پشت فرمون . خلاصه ببييه ما ميشينه پشت فرمون و باز گريه اش در مياد . اين بار كه ديگه خيلي عصباني شده بودند ميگن ديگه برا چي گريه ميكني ؟

ببيي ميگه : نه ديگه اين اشك شوقه !

يه كم طولاني بود ولي به يه بار خوندنش مي ارزيد